جواد یزدانی، یکی از بنیانگذاران استارتآپ دونیت از مدلهای تامین مالی جمعی در فضای مجازی میگوید

قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود

دونيت يا 2nate کارش تامين سرمايه مالي براي پروژههاي توليد خلاقانه، کارآفريني و خيريه است. اين تامين سرمايه با کمکهاي خرد ولي انبوده مردمي صورت ميگيرد و به نوعي ريشه موفقيت هر پروژه، در مقدار پولهاي خردي است که به دست مي آورد..

 

جواد يزداني مدير ارشد اجرايي و يکي از بنيانگذاران استارتآپ دونيت است. دونيت يا 2nate کارش تامين سرمايه مالي براي پروژههاي توليد خلاقانه، کارآفريني و خيريه است. اين تامين سرمايه با کمکهاي خرد ولي انبوده مردمي صورت ميگيرد و به نوعي ريشه موفقيت هر پروژه، در مقدار پولهاي خردي است که به دست ميآورد.

براي دانستن اينکه دونيت دقيقا کجاي کار ايستاده است و چه کاري انجام ميدهد، با دفتر دونيت تماس ميگيرم و ميگويم با جواد يزداني کار دارم. چند ثانيه بعد او پشت تلفن حاضر است و قرار مصاحبه را ميگذاريم. همه اينها در کمتر از 5 دقيقه اتفاق ميافتد که نشان ميدهد قرار است با يک استارتآپ واقعي مواجه شوم. استارتآپي که نمونههاي خارجي اش مانند کيکاستارتر، اينديگوگو و... خيلي خوب توانستهاند چهره کسبوکار دنيا را متحول کنند.

¡ در ابتدا اجازه دهيد از شخصيت خودتان شروع کنيم و بعدا به کسب و کارتان بپردازيم. آقاي جواد يزداني از کودکي چه مسيري را طي کرده است، تحصيلات و علاقههاي جواني و نوجوانياش چه بوده که الان بنيانگذار يکي از استارتآپهاي موفق است؟

در ابتدا اين را بگويم که دونيت سه بنيانگذار دارد و من يکي از آنها هستم. نميدانم چقدر بتوانم مسير را درست ترسيم کنم ولي تلاشم را ميکنم. اگه بخواهم از کودکي بگويم، آدمي بودم دردسرساز، سردسته گروه، کسي که همه را دور هم جمع ميکرد و بعضا هم متفرق. هميشه در حال خلق کردن بودم؛ از ساخت مجسمه با گل و چوب و اسفنج گرفته تا ميز و سهپايه و سهچرخه و بعدتر موسيقي و تئاتر و فيلمسازي. خيلي بعدتر هم طراحي داخلي انجام ميدادم و وبسايت و محصول طراحي ميکردم.

بعد از دوره راهنمايي در هنرستان طراحي گرافيک خواندم و بعد از برگشتن از دوره سربازي، در رشته طراحي صنعتي وارد دانشگاه شدم. اهل شيراز هستم و در کرمانشاه و کرمان خدمت سربازيام را گذراندهام. در تبريز مدرک کارشناسيام را گرفتم و همانجا نيز کار ميکردم. بعدتر در شيراز کار کردم و کمتر از يک سال که از ازدواجم گذشت، دونيت به وجود آمد و به تهران نقلمکان کرديم.

¡ دقيقا دونيت چيست و چه کاري انجام ميدهد؟ ايده تاسيس آن از کجا آمد و چه انگيزهاي براي کار داشتيد؟

دونيت يک سرويس «تامين مالي جمعي» يا همان Crowdfunding Platform است. کارش تامين بودجه براي پروژههايي است که به سرمايه نياز دارند اما نميخواهند درگير و دچار سيستمهاي وام بانکي و سرمايهگذاريهاي پردردسر بشوند. اين تامين بودجه نه از راههاي سنتي وام بانکي يا اسپانسر و سرمايهگذار بلکه از طريق مردم به دست ميآيد؛ مردمي که يا آن محصول يا خدمت برايشان دغدغه است و اهميت دارد يا اگر از آن پروژ حمايت مالي کنند، پاداشي در قبال حمايتشان دريافت خواهند کرد. در واقع يکي از ارزشهايي که دونيت براي کاربرانش دارد، پول است. ارزشهاي فوقالعاده مهمتري هم دارد که اگر در ادامه لازم شد، توضيح ميدهم.

دامنه اينترنتي دونيت را «محي سنيسل» ثبت کرد و ايدهاش از دکمههاي دونيت سايت بانکي پيپال گرفته شد. در واقع نيازي که در وب فارسي وجود داشت، جمع کردن دونيشن براي فعاليتهاي متنباز (Open Source) بود. دونيت در ابتدا به صورت آزمايشي لانچ شد.

من به دليل پيشينه، تجربه و تحصيل در حوزه طراحي محصول و دغدغهاي که براي توليد داشتم، به فکر چنين کاري افتادم و تصميم گرفتم چيزي را که خودم نداشتم، براي همفکرهايم ايجاد کنم. من به محي پيوستم و با اضافه شدن ياشار ايمانلو (مدير فني)، دونيتي که امروز ميبينيد، به وجود آمد.

¡ آن ارزشهاي فوقالعاده مهمتر که گفتيد بعدا به آنها اشاره ميکنيد، چه هستند؟

در واقع پول، آخرين چيزي است که باني يک پروژه به دست ميآورد. بازارسنجي، بازاريابي، اعتبارسنجي ايده و فعاليت و جذب و همراهي مخاطب و مشتري مهمترين آوردهها براي صاحبان کمپينهاست. ميزان دريافتيها و تعداد افرادي که براي تحقق پروژهها کمک مالي ميکنند يا پيشخريد انجام ميدهند، همگي گوياي ميزان استقبال و بازارسنجي براي آينده آن محصول يا خدمت است. ما به پروژهها کمک ميکنيم تا تصوير دقيقتري از جايگاه خود داشته باشند.

¡ اين مانتورينگ و کارگاهها واقعا به درد شما خورد يا شما آنها را تحمل کرديد تا به سرمايه برسيد؟ چقدر از شتابدهنده سرمايه گرفتيد و چقدر از سهامتان را به شتابدهنده واگذار کرديد؟

اگر شخصي را که سابقه کسبوکار ندارد با حجمي از سرمايه مواجه کنيد، خودتان اسباب شکست را برايش فراهم کردهايد. مسلما اين برنامهها به درد ميخورند. اما هر کاري يک نرخ تبديل دارد و نميشود گفت آنها صد درصد مفيد بودند اما ارزششان کم هم نبود. ما بايد با آدمهاي زيادي مشورت ميکرديم و راهنمايي ميگرفتيم تا از بين آنها، بخشهايي را که به کارمان ميآمد، انتخاب کنيم و از آنها بهره ببريم.

در مورد تقسيم سهام هم ترجيح ميدهم صحبتي نکنم چون به هر حال اعداد و ارقامي را که به صورت عمومي اعلام شدهاند، همه جا ميشود پيدا کرد. آنهايي هم که عمومي بيان نشدهاند، حتما دليلي برايش وجود دارد (با خنده).

من شخصا با بيان اين ارقام مشکلي ندارم اما به هر حال من در قبال افراد زيادي مسئوليت دارم، هر چند قرار نيست اتفاق خاصي بيفتد يا موارد رازگونهاي در بين باشد. در کل احساس ميکنم اين موضوع، موضوع مهمي هم نيست. اصولا بازي با عددها نيست که تاثيرگذار است، بلکه اصل اکوسيستم سالم و همکاريهاي پايدار است که اهميت دارد.

¡ اين را از اين جهت ميپرسم که خيلي از کارآفريناني که به دنبال سرمايهگذار يا شتابدهنده هستند دقيقا نميدانند به ازاي چقدر سرمايه چه ميزان از سهامشان را در اختيار سرمايهگذار قرار دهند.

اين موضوع به ازاي هر کسبوکار، مدل درآمدي و شتابدهنده ميتواند متفاوت باشد. دقيقا به همين دليل است که ميگويم موضوع مهمي نيست. شما با اولين جلسهاي که با يک شتابدهنده بگذاريد، از تمام اين ارقام مطلع ميشويد و هيچ مشکلي هم ندارد که با تمام شتابدهندهها اين جلسات را داشته باشيد.

دقيقا مشکل اين است که ما معمولا دنبال اعداد و ارقام ميگرديم در صورتي که اصل کار در بخشهاي ديگر اتفاق ميافتد. تيم کارآمد و جدي، روابط و توانايي ايجاد اين تيم و خيلي مسائل مهمتر وجود دارند که يک کارآفرين بايد به آنها توجه کند. پول مهم است ولي نه به اندازهاي که معيار سنجش يا انتخاب خطمشي آينده کسبوکار ما باشد.

اين را هم بايد در نظر داشت که کمک گرفتن از شتابدهنده يکي از روشهاي شروع در راهاندازي يک کسبوکار است. شرکتهاي سرمايهگذاري خطرپذير (VC)، پيشفروش، کار پروژهاي، استفاده از کراودفاندينگ، حتي وام و کلي راههاي ديگر وجود دارند که شايد براي کسبوکار خاص شما مفيدتر باشند.

¡ اشاره کرديد يکسري ارقام عمومي شدهاند و همه از آن مطلعند. ميتوانيد حداقل ارقام عمومي شده را ذکر کنيد؟ آيا دونيت سرمايهگذار ديگري هم دارد؟

بله، دونيت سرمايهگذاران ديگري هم دارد. هر شتابدهنده ممکن است يک عدد خاص را در نظر بگيرد و در ازاي آن سهم مشخصي را طلب کند. از طرفي ممکن است يک شتابدهنده با هر استارتآپ به صورت جداگانه مذاکره کند و به اعداد متفاوتي برسد. به نظرم هيچ چيز مطلق نيست و بسته به ارزشي که تيم استارتآپ و نوع کسبوکارش به همراه خواهد داشت، همه اعداد و ارقام داراي انعطاف هستند. البته اين را هم بگويم که اطلاعات من مربوط به دو سال پيش ميشود؛ زماني که شتابدهنده جدا از امکانات، فضا، مربيها و مشاوران، 25 ميليون تومان هم براي هزينههاي جاري استارتآپ در طول 4 ماه پرداخت ميکرد. از تغييرات بعد از آن اطلاعي ندارم.

¡ ميتوانيد اسم سرمايهگذارتان را بگوييد يا اين هم محرمانه است؟

خيلي محرمانگي مطرح نيست اما احساس ميکنم کلا مصاحبه در مورد سرمايهگذارهاست و چيزي که اهميتي ندارد دونيت و فعاليتش است. سرمايهگذاران دونيت، سرآوا و صندوق توسعه فناوريهاي نوين (تکفاند پارک پرديس وابسته به معاونت علمي و فناوري رياستجمهوري) هستند.

¡ به سراغ خود دونيت برويم. متد جمعسپاري شما در سايت دونيت متد حمايتي است. يعني افراد صرفا به خاطر گرفتن حس خوب به پروژهاي خيريه يا کارآفريني کمک ميکنند و چشمداشت مالي ندارند. برنامهاي براي حرکت به سوي متد سرمايهگذاري هم داريد تا افراد به نوعي در سود سرمايهگذاري خود نيز شريک شوند؟

البته اين را بگويم که جمعسپاري معادل Crowdsourcing است و معادل درستي براي Crowdfunding نيست. ما با Fund سر و کار داريم و بهتر است بگوييم «تامين مالي جمعي».

روش ما الزاما حمايتي نيست. البته کل ماجرا به نوعي حمايت محسوب ميشود اما کراودفاندينگ انواع مختلف دارد: 1- اهدا (Donation) 2- پاداشمحور (Reward-Based) 3- وام قرضالحسنه (Dept/Lend) 4- مشارکت (Equity).

روش اول همان چيزي است که شما ميفرماييد، يعني کمک بدون بازگشت که معمولا براي پروژههاي عامالمنفعه ـ از هر نوع ـ استفاده ميشود.

در روش دوم، شما در ازاي حمايت پرداختي، پاداشي دريافت خواهيد کرد که ممکن است الزاما همارزش پرداختي شما نباشد اما ميتواند هم باشد. مثالش يکي از پروژههاي اخير در دونيت است که شما با پرداخت مبلغي، يک عدد از همان محصول توليد شده را پيشخريد ميکرديد که بعد از آماده شدن براي شما ارسال ميشد.

در مدل سوم، شما مبلغي را به عنوان حمايت به پروژه پرداخت ميکنيد اما باني پروژه موظف است عين آن مبلغ را در زماني که اعلام کرده است، به شما برگرداند.

و در مدل چهارم، شما در ازاي مبلغ پرداختي، تعداد يا درصد مشخصي از سهام آن استارتآپ يا شرکت توليدکننده (صاحب پروژه) را به دست ميآوريد.

البته مدلهاي سوم و چهارم به بسترهاي حقوقي و قانوني نياز دارد و در دست ايجاد است اما فعلا قابليت اجرايي ندارد.

در واقع، براي ايجاد اين بستر قانوني، شورا يا کارگروهي در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعي به همت معاونت توسعه کارآفريني اين وزارت تشکيل شده که تمام بازيگران اين عرصه را دور هم جمع کرده است تا به دستورالعملي قانوني براي اجرا کردن تمام مدليهاي «تامين مالي جمعي» برسيم. دونيت يکي از اعضاي اين شوراست و سازمانهايي مثل نيروي انتظامي، بهزيستي، وزارت کشور، بورس و فرابورس و... نيز از ديگر اعضاي آن هستند.

¡ تفاوت کراودسورسينگ و کراودفاندينگ در عمل چيست؟

کراودسورسينگ به جمع کردن منابع به طور کل گفته ميشود و کراودفاندينگ به جمع کردن منابع مالي. در واقع کراودفاندينگ يکي از انواع شاخههاي کراودسورسينگ است.

¡ خود دونيت چگونه پول درميآورد؟

دونيت به واسطه سرويس جامع، راحت و در دسترسي که ارائه ميکند، در صورت موفقيت صددرصدي پروژه و يا بيشتر از صددرصد، به ميزان 7 درصد از مبلغ جمعآوري شده را به عنوان کارمزد دريافت ميکند. در صورتي که پروژه در زمان تعيين شده نتواند به صددرصد مبلغ دست پيدا کند، کل حمايتها به حساب حمايتکنندهها بازگشت داده ميشود و دونيت هم کارمزدي دريافت نميکند.

اين سياست «همه يا هيچ» ـ All or Nothing ـ ناميده ميشود و خيلي نکات مهمي دارد. اگر دونيت تحت هر شرايطي بخواهد کارمزد دريافت کند پس احتمالا تلاش ويژهاي براي موفقيت پروژهها نخواهد کرد اما با اين روش، دونيت ميداند که درآمدش در گرو موفقيت پروژههاست و تمام تلاشش را در اين زمينه به کار ميگيرد.

از طرفي کسي که صاحب پروژه است، خيلي جدي و با تمام توان براي جمعآوري آن مبلغ تلاش ميکند. اگر اين سياست وجود نداشته باشد، باني پروژه با خودش فکر ميکند که حالا اين هم يک کانال جذب سرمايه است که اگر شد، شد و اگر هم نشد، هر مقدار به دست بيايد خوب است. اما وقتي ميداند که ناچار است کل مبلغ را به دست بياورد، از تمام منابعش براي موفقيت پروژه استفاده ميکند.

از سوي ديگر، کسي که از پروژهاي حمايت ميکند، دقيقا به اميد اجرا شدن همين پروژه با همين تعاريف مشخص دارد حمايت ميکند و از آنجا که اگر آن مبلغ کامل نشود آن پروژه هم اجرا نخواهد شد، مشخص نيست که اين وجه در کجا هزينه شود، بنابراين وجوه حمايتي بايد به حساب حمايتکننده بازگشت داده شود. حالا بماند که اين در مورد پروژههاي عامالمنفعه است. پروژههايي که قول پاداشي در ازاي آن حمايت ميدهند، مسلما از پس انجامش برنخواهند آمد و حتما بايد مبالغ به حساب حمايتکنندهها برگردد.

¡ تا الان که من با شما صحبت ميکنم، مبلغ 146 ميليون و 556 هزار و 494  تومان در سايت شما کمک شده است. با توجه به اينکه در يک مصاحبه ديگر گفته بوديد براي برخي از پروژههاي خيريه شما درصدي براي خودتان برنميداريد، يعني کل درآمد شما از سايت کمتر از 10 ميليون تومان بوده است. اين رقم بسيار کم است. برنامهاي براي توسعه استارتآپ خودتان داريد که به سودآوري برسيد؟

بله، همينطور است. برنامه که داشتهايم و داريم و طبق همان برنامه در حال جلو رفتن هستيم. اما بايد حمايتهاي رسانهاي و سازماني زيادي از اين روش صورت بگيرد چون واقعا شناخت مردم از کارآمدي اين روش تامين سرمايه مهم است نه صرفا شناخت از دونيت. قسمت سخت کار ما هم اينجاست که بسيار تلاش ميکنيم رسانهها و سازمانهاي مختلف را مجاب کنيم در ترويج کراودفاندينگ و اطلاعرساني در مورد آن به ما کمک کنند اما تعداد خيلي کمي پاي کار آمدهاند. در مذاکرات اوليه همه به وجد ميآيند و استقبال ميکنند اما قبل از اجرا شدن، معمولا حساسيتهاي عجيبي ايجاد ميشود که اگر نخ را بگيري و به سرش برسي، به پول ميرسد. البته اين مساله الزاما با پول حل نميشود اما بخشي از راه هموار ميشود. حلقه مفقوده دوم اين حمايت نکردنها، بياعتمادي به روشي است که هنوز فراگير نشده و خب، نکته اينجاست که وقتي فراگير شد ديگر چه نيازي به حمايت خاص رسانهاي وجود دارد؟

ما هميشه در افراط و تفريط هستيم، براي حمايت مجوز ميخواهيم، پول ميخواهيم، رابطه ميخواهيم و بعضا بدون يک، دو يا حتي هيچکدام از اين موارد حمايتهاي عجيبي ميکنيم. دلايل زيادي دارد. اما به اين هم توجه کنيم که اگر من مجوز و پول و رابطه لازم را داشته باشم، ديگر اسمش حمايت نيست، بلکه تبليغات است. تبليغات هم يعني من آن سه عامل را واسطه قرار ميدهم و شما هر چيزي را که من بگويم به خورد مردم ميدهي، بدون توجه به اينکه درست است يا غلط.

من حرفم اين است که رسانهها و سازمانها اين روش را ببينند، در مورد جزئياتش هر بحثي که دوست دارند با ما انجام دهند و در آخر اگر به نظرشان درست آمد، در ترويجش دريغ نکنند، بدون توجه به اينکه آيا مستقيما در اين لحظه قرار است سود مالي يا رابطهاي نصيب طرفين بشود يا خير. من مطمئن هستم که در صورت ترويج درست اين روش، کل جامعه - از دولت و سازمانها بگيريد تا شرکتهاي خصوصي و مردم - منتفع خواهند شد. اين را طبق آمارها، تجربه جهاني و شناخت مختصات فرهنگي و تجاري عرض ميکنم.

با اين تفاسير، اگر تعداد پروژهها و ميزان حمايتها افزايش پيدا کند، سودآوري ما هم معقولانه خواهد بود. ولي اين نکته را فراموش نکنيم که دونيت يک کارآفريني اجتماعي محسوب ميشود. کارآفريني اجتماعي (Social Entrepreneurship) يا کسبوکار اجتماعي (Social Business) نوعي از کسب و کار است که ضمن اينکه بايد با سودآوري توان رشد داشته باشد، ديگران را نيز توانمند سازد. البته اين يک تعريف خيلي خلاصه است وگرنه مبحث بسيار جذاب و عميقي است و شايد در اين مقال نگنجد.

يک موسسه يا فعال اجتماعي ميداند که اگر بخواهد فلان مبلغ را به صورت عادي به دست بياورد، بايد به ميزان 20 درصد و بعضا بالاتر از 50 درصد را براي تبليغات در جهت جمعآوري حمايت صرف کند، بنابراين استفاده از چنين سرويسي (کراودفاندينگ) برايش توجيه دارد.

درست است که خيلي از موسسات به سيستمهاي سنتي عادت کردهاند و معمولا بيان ميکنند که ما با چند تماس و جلسه حضوري و خواهش از دوستان و شرکتها، مبالغ درشتي را به دست ميآوريم، اما آيا ميشود به اين سيستم اعتماد کرد؟ سيستمي که سيستم نيست و به فرد يا افراد وابسته است؟ آيا آن دوست يا سازمان، هميشه از انجام چنين کمکهايي راضي بوده و هستند؟ آيا با عوض شدن افراد، باز هم تماسها کارکرد خودشان را دارند؟

ما از پايداري حرف ميزنيم، از قدرت جمع، از اينکه جمع هيچوقت تمامشدني نيست، از اينکه وقتي مبالغ درشت روي تعداد زيادي از افراد تقسيم ميشود، سهم هر فرد مبلغ بسيار پاييني (بعضا در حد 10 هزار تومان) خواهد بود و هيچوقت کسي با اين مبالغ زير فشار قرار نخواهد گرفت. حتي با فرض خارج شدن برخي افراد از اين چرخه و يا دير به دير کمک کردنها، افراد زياد ديگري براي جايگزيني وجود دارند چراکه به فرد و سازمان خاصي وابسته نيست،بلکه به مردمي وابسته است که همواره هستند. اين يعني يک سيستم پايدار و قابل اعتماد، يعني معامله برد - برد، يعني من به تو کمک ميکنم و تو به من.

¡ لطفا توضيحاتي درباره فضاي کاري دونيت بدهيد. چند کارمند داريد؟ دفتر کارتان چند متر است؟ چقدر فضاي کاري خودتان متکي به فضاي مجازي است؟ (دورکاري و...)

ما 9 نفر هستيم. دو نفر از خانمها که فرانسه زندگي ميکنند به صورت دورکاري و بقيه هم در يک دفتر کار 90 متري هر روز در کنار هم کارها را پيش ميبريم. فضا و فرهنگ کاريمان کاملا استارتآپي است و سعي داريم رابطهها دوستانه باشد، زياد به سلسلهمراتب و مدير و کارمند اعتقادي نداريم. کسي براي بروز خلاقيت دنبال فرصت و موقعيت و يا اجازه نيست و مقوله «در حيطه وظايف» هم نداريم.

¡ از اين 9 نفر هر کس مسئول چه کارهايي است؟

دو نفر در بخش توليد محتوا و شبکههاي اجتماعي، يک نفر روابط عمومي و دو نفر در بخش فني فعاليت ميکنند. يک نفر کارهاي دفتري و عمومي را انجام ميدهد و سه نفر ديگر به عنوان مدير اجرايي و مارکتينگ، مدير فني و مديرعامل به انجام امور ميپردازند.

¡ محي اهل کجاست؟

هر سه بنيانگذار، اهل شيراز هستيم اما به طور اتفاقي در تهران به هم رسيديم و شريک شديم.

¡ چرا به تهران مهاجرت کرديد؟ آيا يک استارتآپ براي موفقيت حتما بايد در تهران باشد؟ در واقع تهران چه موقعيتهاي جديدي براي استارتآپها مهيا ميکند؟

مسلما در تهران راه هموارتر است ولي اينطور نيست که در شهرهاي ديگر امکانپذير نباشد. اما به هر حال ارتباطات و بعضي مراکزي که ممکن است با آنها کار داشته باشيد در تهران در دسترستر هستند. ولي داستان ما از اين قرار بود که با دعوت آواتک آمديم و گزينه ديگري وجود نداشت.

¡ دونيت چه ارزشي خلق کرده که در مدل سنتي اين نوع کسبوکار وجود نداشته است؟ آيا ميتوان دونيت را با فرهنگ «گلريزان» سنتي ايراني مقايسه کرد؟

کاري که دونيت ميکند مدل سنتي ندارد. در واقع کراودفاندينگ با ترکيبات جديدي از کارهاي اجتماعي، فعاليتهاي بانکي و مالي و چاشنيهايي مدرن پا به عرصه وجود گذاشته است. اما بله، ميتوان گفت حالت متجدد گلريزان خودمان است که با مختصات روز هماهنگ شده و در اين راستا از تکنولوژي به بهترين شکل استفاده ميکند.

¡ تاکنون با چه مشکلاتي دست و پنجه نرم کردهايد؟ سختترين چالشي که در راهاندازي کسبو کارتان وجود داشته است، چه بوده و فکر ميکنيد چه چالشهايي پيش رو داريد؟

درست است که براي من پيدا کردن شرکايي با اين ميزان از هماهنگي خيلي سخت نبود، ولي معمولا اينگونه نيست. پيدا کردن شرکاي هماهنگ و همهدف معمولا از سختترين چالشهاي راهاندازي استارتآپهاست. ولي مديريت و هدايت تيم و پيدا کردن همکاران بعدي که با فرهنگ استارتآپي و مختصات کاري دونيت هماهنگ باشند يکي از سختترين کارها بوده و هست.

از ديگر چالشهاي بزرگ قبلي و پيش روي دونيت، گسترش و ترويج و نشان دادن مفيد بودن اين روش تامين مالي است که توضيح مفصلش را در يکي از بحثهاي قبلي دادم؛ اينکه رسانهها و سازمانهاي تاثيرگذار با اين موضوع آشنا شوند و در راستاي ترويجش قدم بردارند.

¡ با توجه به تجربهاي که تاکنون به دست آوردهايد، براي کساني که ميخواهند از امروز يک استارتآپ را شروع کنند، چه توصيهاي داريد (اگر به روز اول کاري خودتان برگرديد چه کارهايي را انجام نميدهيد يا چه کارهايي را زودتر انجام ميدهيد)؟

توصيه را دوست ندارم. اما اگر بخواهم گپ دوستانهاي داشته باشم، پيشنهاد ميکنم واقعا اگر انگيزه و ميل باطني شديد و از درون، شما را به راهاندازي يک کسبوکار نوپا دعوت نميکند، به هيچ وجه اين کار را نکنيد. نام جذاب استارتآپ و حواشي که از دور در شبکههاي اجتماعي ميبينيد، مهم نيست. مهم اين است که به چيزي علاقه داشته باشيد و برايش از جان مايه بگذاريد.

اگر چنين چيزي وجود دارد، پيشنهاد ميکنم خيلي دنبال عدد و رقم و برنامهريزيهاي پر از جزئيات نباشيد چون به هر حال هر برنامهاي داشته باشيد، بهزودي به هم خواهد ريخت! بنابراين تا جايي که ميتوانيد به دل ماجرا بزنيد و از هر کدام از قدمهايتان تجربه کسب کنيد و بعد برويد سراغ قدم بعدي. بررسي کردن شرايط متفاوت خوب است، برنامهريزي هم همينطور اما بهاندازه. وقتي زياد به پيش از شروع ميپردازيم، اصلا شروع نميکنيم. بعد از شروع ميتوانيم هر چقدر که دلمان خواست برنامهريزي کنيم. اشتباه کردن گريز ناپذير است، فقط روش استفاده از آن اشتباه است که فرد را از کارآفرينهاي ديگر متمايز ميکند.

اگر خودم به روز اول برگردم، بخش عمدهاي از کارهايي را که کردهام دوباره خواهم کرد، فقط احتمالا به حواشي کمتري خواهم پرداخت و تمرکزم را بيشتر روي کسبوکار خواهم گذاشت. w

منبع: مجله دانش بنیان


کلمات کلیدی
//isti.ir/Z2Tb